پارت بیست و سوم

زمان ارسال : ۳۹۹ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه

پاتوق همیشگی من و بچّه‌ها این‌جا بود. سفره‌خانه‌ی کوچکی در پارک گلایول که داخل باغی خوش آب و هوا قرار داشت. کف باغ شن ریزی شده بود و تخت‌ها با فاصله‌ی تقریباً دور از هم قرار داشتند و دور تا دورشان با ریسه‌هایی به رنگ آبی تزیین شده بود. خوبی‌اش این بود که جای دنج و قشنگی بود و

رمان تمام شده است و به درخواست نویسنده به علت چاپ، امکان مطالعه آن وجود ندارد


اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • اسرا

    00

    متین چراحساس شدبعدازکجامیدونست همه چیزو

    ۱ سال پیش
  • مریم دولتیاری | نویسنده رمان

    دیده بود دانیار بهش پیام داده و بعدش دانیار از باشگاه یه هو رفت شک کرد

    ۱ سال پیش
  • ملیکا

    00

    عالی خسته نباشی دانیار چه کله شقه 😅😍

    ۱ سال پیش
  • مریم دولتیاری | نویسنده رمان

    دانیار همیشه همینه ممنون از نظرت😇🥰

    ۱ سال پیش
  • سحر

    ۱۷ ساله 00

    سلام عالیه رمان فقط لطفا پارتا طولانی تر باشه مریم خانم تا می ریپ تو حس تموم می شه من خیلی کنجکاوم برا ادامه قلمت قویه

    ۱ سال پیش
  • مریم دولتیاری | نویسنده رمان

    ممنون از همراهی و نظرت عزیزم، سعی می‌کنم طولانی تر باشه💚

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.