پارت بیست و ششم

زمان ارسال : ۱۲۹۶ روز پیش

سفره‌ی ناهار جمع شده بود و نسیم ظرف‌ها را می‌شست. این پا و آن پا می‌کرد تا حرفش را بگوید. زیرچشمی مادرش را می‌پایید که سرگرم جمع و جور کردن آشپزخانه بود. آخرین بشقاب شسته شده را روی آبچکان گذاشت و همان‌طور که دستکش‌ها را درمی‌آورد گفت:
- مامان... یه لحظه می‌شینی باهات حرف
1393
277,524 تعداد بازدید
842 تعداد نظر
97 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ^_^

    136

    وای فکر کنم عسل رفته دنبال مواد 😱😱

    ۴ سال پیش
  • نفس

    30

    😱

    ۴ سال پیش
  • دقیقا افسرگی میگیره

    ۱۸ ساله 20

    مهدخت با بهزاد ازدواج میکنه وبهزاد میمیره و پسر بهزاد یعنی کیوان عاشق مهدخت میشه نسیم هم از محسن جدا میشه و با یه نفر دیگه ازدواج میکنه به نام سپهر از سپهر طلاق میگیره عسل هم مواد رو ترک میکنه

    ۴ سال پیش
  • مینا

    ۱۸ ساله 02

    آخه من رمان رو جای دیگه خوندم

    ۴ سال پیش
  • شایسته

    ۱۳ ساله 50

    عسل رفته دسشویی این الکی نگران میشع ولی زهرا خانم چرا منطق ندارع والا اینجور دخترا کم پیدا میشن😅😅

    ۴ سال پیش
  • Zarnaz

    ۱۷ ساله 80

    عالییییی💜😍😘لطفا عکس شخصیت هام بزارید

    ۴ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید