طعم تلخ زندگی به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت بیست و ششم
زمان ارسال : ۱۲۹۶ روز پیش
سفرهی ناهار جمع شده بود و نسیم ظرفها را میشست. این پا و آن پا میکرد تا حرفش را بگوید. زیرچشمی مادرش را میپایید که سرگرم جمع و جور کردن آشپزخانه بود. آخرین بشقاب شسته شده را روی آبچکان گذاشت و همانطور که دستکشها را درمیآورد گفت:
- مامان... یه لحظه میشینی باهات حرف
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
نفس
30😱
۴ سال پیشدقیقا افسرگی میگیره
۱۸ ساله 20مهدخت با بهزاد ازدواج میکنه وبهزاد میمیره و پسر بهزاد یعنی کیوان عاشق مهدخت میشه نسیم هم از محسن جدا میشه و با یه نفر دیگه ازدواج میکنه به نام سپهر از سپهر طلاق میگیره عسل هم مواد رو ترک میکنه
۴ سال پیشمینا
۱۸ ساله 02آخه من رمان رو جای دیگه خوندم
۴ سال پیششایسته
۱۳ ساله 50عسل رفته دسشویی این الکی نگران میشع ولی زهرا خانم چرا منطق ندارع والا اینجور دخترا کم پیدا میشن😅😅
۴ سال پیشZarnaz
۱۷ ساله 80عالییییی💜😍😘لطفا عکس شخصیت هام بزارید
۴ سال پیش
^_^
136وای فکر کنم عسل رفته دنبال مواد 😱😱