پارت سی و دوم

زمان ارسال : ۲۸۱ روز پیش

در مقابل خانواده‌اش ایستاده بود.حرف های بردیا را نمی‌‌توانست باور کند برای همین خواست حقیقت را از زبان قاصر محبوبه خانم بشنود.محمد که وضع نابسامان بهار را دید ،حدس‌اش به یقین تبدیل شد.او مطمعن شد که بهار نیز مانند بردیا از حقیقت آگاه شده است.سایه ترس ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید