پارت صد و شصت و نهم

زمان ارسال : ۳۴۰ روز پیش

تغییری در حالت چشمانش ایجاد نشد و برای چند ثانیه بدون پلک زدن، سکوت کرد. ساتی مضطرب، ناخن‌هایش را در گوشتش فرو برد و زمزمه کرد:

- می‌خوام قال قضیه رو بِکنم. ترور، من گیجم، خیلی هم گیجم! تا کی قراره از دست پلیس فرار کنم؟ تا الان احساسی رفتار ک ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید