پیرانا به قلم مرجان فریدی
پارت سی و سوم :
نگاه برق گرفته ام را به جان چشمانش ریختم.
به آرامی فاصله گرفت…نگاهم خیره سر مار روی سرش ماند…
این مرد،زهر داشت…و من اجازه نمیدادم زهرش را به جانم بریزد…
که اگر میریخت…راه فراری برایم نمیماند!
از اتاق خارج شد و من برای دسشویی مجبور شدم از تخت دل بکنم.
لنگان لنگان، به سختی به سمت در کوچک گوشه اتاق رفتم،سرویس کوچکی درونش بود.
به سختی به سمت توالت فرنگی رفتم.
سلو
مطالعهی این پارت کمتر از ۶ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۴۷۷ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
مهتاب
50بوی های عشق و عاشقی میاد البته اول بوی گردن سوخته ویونا میاد ولی خب عشق و عاشقی هم در راه است😂💙
۱ سال پیشتیتی
50بیشتر از ویونا خودم درد کشیدم حس کردم اون چاقو زیر گردنمه لعنتی یجور می نویسه ادم ناخودآگاه فکر می کنه خودش شخصیت رمانه
۱ سال پیش..
00یه سوال تو پیجشون خانم فریدی گفتن هر هفته پنج شنبهذو جمعه 6پارت میزارن درسته؟ یا فقط دو پارت
۱ سال پیشفاطی
00ببین این پارتی که میبینی خودش ۵ یا ۶ تا پارته مثلا الان منفی چهاز اگه ببینی اولش نوشته کدوم پارتاس یعنی نزدیک ۳۰۰ پارت میش ولی اینجا منفی چهار ۱۰۷ یا ۱۷۰ پارت بیشتر نیس
۱ سال پیشزن رستاک
60رستاک اینجوره که حواسش به ویوناعه ولی خدا به وقتی که روانی بشه رحم کنه، ترسناکه اما ارومه، ارومه اما ترسناکه، و توصیف شخصیتش غیرممکنه
۱ سال پیشامین
00هنوز عضو نشدم و اون ۲پارت رایگان رو که خوندم فهمیدم چیه و الا هم منتظرم تا یکم شه تا عضو شم
۱ سال پیشیاسی
۲۰ ساله 60از این حرکتای خلصه وار بیشتر برامون ذکر کن از این زوج اروم روانی 😂
۱ سال پیشSaniya
80زوج دیوونه و عجیبی هستنا ولی خب قشنگن روانیننن
۱ سال پیش
Forough
00......