پیرانا به قلم مرجان فریدی
پارت سی و دوم :
به سمتم چرخید و خیره نگاهم کرد
_نه یه نابغه زندانی بود،داشتن ازش سو استفاده میکردن تا کارای سریشون و انجام بده،یه ماهی فراری بود…تهشم دوباره فرار کرد…
نفسم را آه مانند از سینه خارج نمودم
به بانداژ بازو و کتفش زل زدم
_کی زخمامون و پانسمان کرد!؟
به در اشاره کرد:
_یه دکتر فرستادن،داره استراحت میکنه،تقریبا مرده بودی!
بی حال دوباره دراز کشیدم و در هما
مطالعهی این پارت حدودا ۷ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۴۸۳ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
آوا
00وایییییی تو تا ابد اسیر منیییییی عررررررر
۲ ماه پیشنرگس
00ببخشید کسی میتونه راهنماییم کنه که چطور میتونم بدون خرید رمان رمان بخونم یا فقط باید رمان خرید
۲ ماه پیشارام
00باید بخریش
۲ ماه پیشارام
40ای جانم ایوارو میگه هااا😭😍
۴ ماه پیشNil
50واییی راجب ایوار حرف زد یعنی
۵ ماه پیشالهه
20الله و اکبر این همه جلال الله اکبر این همه شکوه الله اکبر در راه رستاک 🤯🤣
۶ ماه پیش....
۱۸ ساله 30آخرش عاشقانه بود یا تهدید
۱۰ ماه پیشAnits
10وااااای😍
۱۱ ماه پیشنوشی
10پشممممممم
۱ سال پیشLily
10خدا ازت نگذره رستاککککککک....اسیر چیه لامصب؟... سکته قلبی برات جالبه؟😭😭😭
۱ سال پیشفریماع
20اون زن کی بود رستاک الهی اسیر شم زندانبانم تو باشی
۱ سال پیشNarges
10ای کاش این چند ساعتم بگذره پارت بعدی و بزارین🥺
۱ سال پیشمبینا
100تا روزی که بمیری... تو اسیر منی سلام مرجان روح هستم که بعد از خوندن این پارت به دنیای پس از مرگ رفتم اینجا خیلی خوش میگذره میتونم بفهمم چی تو ذهنت میگذره
۱ سال پیشکیانا
10اسیر منیییییییی واایییییییی
۱ سال پیش...
10آب قند بدین بم الان قش میکنم
۱ سال پیشاسما
40از وی بگم از اینکه رستاک با سردین رو به رو شده 😃😃😃 از اینکه قضیه ایوار و همراز (اسارت)دوباره داره شکل میگیره 😍😍😍از اینکه چطوری در رفتنت 🤯🤯🤯 جیییییغغغغغغغغغ این دوپارت محوم کرد 😲😲😲
۱ سال پیش.
40ویت تو واقعا الان داری همراز رو با ویونا که به جاسوس خطرناکه مقایسه میکنی؟؟😂
۱ سال پیش
نمیدونم
40تو تا ابد اسیر منی:))))