ققنوس در بند به قلم محدثه کمالی
پارت هفتاد و ششم :
- ننه به خدا اگه سوگند نخ نمیداد، خانزاده به طرفش نمیرفت.
چرا آنقدر نفس کشیدن سخت شده بود؟ قلبم چرا یکهو انقدر درد میکرد؟ این فشار شدیدی که در قفسه سینهام حس میشد فقط بهخاطر یک مشت چرندیات آنان بود؟
دیدی به من نداشتند اما حرفهایشان را واضح و روشن میشنیدم. بیشتر پشت قفسهها و قابلمهها مخفی شدم و کمی پایینتر رفتم. فقط خودم را عذاب میدادم با حرفهایشان!
بانو اص