پارت چهل و ششم

زمان ارسال : ۴۰۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

کیمیا سر تکان داد و با بغض نگاهش کرد! چطور؟ مگر نمی‌دید که گرفتار شده و هر لحظه موهایش را بیشتر می‌کشد؟

- آی. سرم. ولم کن اشغال. ولم کن.

چشم‌هایش را بست.

صداها آرام نمی‌شدند.

آشوب را می‌شنید.

درد را می‌شنید.

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.