پارت چهل و پنجم

زمان ارسال : ۴۰۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه

- نحن نحتفل اللیلة ‌!(امشب جشن داریم‌!)

دخترک نمی‌دانست کدامشان این حرف را زد، فقط می‌دانست که نمی‌خواست خودش آن وسیله‌ جشن و شادی‌شان باشد.

- نمی‌ذارم دستشون بهت برسه! تو هم نذار.

نگاه وحشت‌زده‌اش را به هرمز دوخت. جمله برا ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.