مجموعه داستان ما همه مرده ایم به قلم محدثه کمالی
پارت چهل و یکم
زمان ارسال : ۴۰۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
- منتظرشم که بیاد. رفته به خانواده دوستش کمک کنه. بعدشم باید با اونا از خرمشهر بریم. قراره خوشبخت بشیم. داداشم گفته. قول داده.
هر لحظهای که میگذشت، صدای جیغ و گریهها نزدیک و نزدیکتر میشد. گاهی هم صدای تیراندازی میآمد که ته دل کیمیا را ب ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما