بلاک کد به قلم حدیث افشارمهر
پارت بیست و دوم
زمان ارسال : ۴۰۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه
خون و پوست کنده شده زیر ناخن هایم جمع شده بود. باید خون گریه می کردم، باید خودم را می کشتم تا عبرتی شود برای دیگران!
غرور...غرور و خود بزرگ بینی زیاد از حد این بلا را سرم آورد. همه را نادیده گرفتم. پدرم را نادیده گرفتم یک بار بغلش نکردم!
دیار اشاره ای به کتی و پرستار دیگری انداخت هر سه بهم نزدیک می شدند انگار گرگ هایی بودند که به سمت طعمه آرام حرکت می کردند.
یکهو کتی به سمتم هجوم آو
ماریا
00وای محشره من دلم همش آب میشه تا پارت بعدی بیاد🤦🏻 غصه میخورم هی من آخه😭حدیث جون یه اهمیتی به من بده خوب😭😂😂 وای فردا پارت داریمممم🤩😍 مرسی عزیزم خسته نباشی