میانبر به تباهی به قلم ستاره لطفی
پارت ششم :
آندیا سری تکان داد و تلفن را از دستش گرفت. آنیا جلوتر از او به راه افتاد، شکم بر آمدهاش و حس عجیبی که داشت کمی حالش را دگرگون کرده بود، طوری که حالتهوع و سرگیجه داشت. به همینخاطر قدمهایش کمی سست و ناتوان شده بود. بیم این را داشت که بر روی زمین آوار شود؛ ولی آنیا شاد و بشاش بو رمان فوق برای چاپ ارسال شده است و دیگر امکان مطالعه آن وجود ندارد. با تشکر از درک و توجه شما خوانندگان عزیز