پارت بیست و سوم

زمان ارسال : ۴۳۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 11 دقیقه

-توی آتیش دست و پا می‌زد و توی همون روزهای سنگین بود که ماجرای من رو هم فهمید.


قبل از اینکه بتونم چیزی بگم، ماشین آداش به سرعت وارد باغ و آداش فورا پیاده می‌شه. سیگارش رو روی زمین پرت می‌کنه و نیم نگاهی به تراس می‌ندازه. گوشه‌ی لبش به ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.