ماه و پناه به قلم نازنین مرادخانلو
پارت بیست و یکم
زمان ارسال : ۴۴۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 12 دقیقه
-انگشت یکیشون به تو بخوره جلوی چشمهات میدم سگهامون تیکه پارهش کنن.
-نترس خب؟ نترس. جلدی بپر برو تخلیهت کنن تا به ریشهی موهات آسیب نزده.
با تعلل و ترید پیاده میشم و پاهام رو روی زمین میکشم. کف دستهام عرق کرده و دومان اونقدر شدیده که جلوی پام رو نمیبینم. بیمیل و ترسیده وارد سوله میشم. چهارتا مرد با صورتهایی پوشیده کلاه گیس رو با وسواس از کف سرم جدا می
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
زهرا
00این طور که معلوم کارهاشون پشت اسم ماهرخ انجام میدن تا ردی ازشون باقی نمونه شاید آدرس داره از خانواده ماهی انتقام میگیردفکرکنم مانی شیدا را رها کرده چون فهمیده چکاره ان
۱ سال پیشنازنین مرادخانلو | نویسنده رمان
:))
۱ سال پیششفق
00خیلی رمان جالبیه بی صبرانه منتظر پارت بعد💚🤍❤
۱ سال پیشنازنین مرادخانلو | نویسنده رمان
قربون شما برم
۱ سال پیشاسرا
00اونادارن همه چیزمیزن به اسم ماهرخ آیا
۱ سال پیشنازنین مرادخانلو | نویسنده رمان
شاید...
۱ سال پیشنرگسی
00طبق حدسی ک توی پارت های گذشته کردم، پس مانی با شیدا بوده
۱ سال پیشنازنین مرادخانلو | نویسنده رمان
آفرین پس
۱ سال پیش
زینب
۱۸ ساله 00یعنی آخرش چی میشه؟ولی میدونم آخرش غمگینه😔