پارت بیست :

پلک‌های متزلزلم رو روی هم می‌کوبم و چشم از چشم‌هاش می‌گیرم. چی رو ببخشم شیدا؟ گناه نکرده‌ت رو؟ تو خودت زنجیر شده‌ی آداشی. چقدر... چقدر دوست دارم لجنی مثل آداش جواب تک‌ تک کارهاش رو بگیره، دقیقا مثل نواب. ذره‌ای از مرگش به اون حالت تحقیرانه ناراحت نشد ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.