پارت دویست و چهل و پنجم

زمان ارسال : ۲۱۲ روز پیش

آدم شدن ایوان، مساوی می‌شد با خوب شدن حال آنابت و نمی‌دانست که هر دو دارند نقشه فرار ایوان را می‌کشند.
آنابت سوار ماشین مادرش که دنبالش تا مطب آمده بود شد.
این روزها ارتباطشان بیشتر شده بود اما هیچ‌وقت نمی‌توانستند صمیمی شوند. بین آن‌ها به اندازه تمام سال‌هایی که آنابت او را نداشت فاصله بود.
- امروز تونستی باهاش حرف بزنی.
آنابت سری تکان داد؛ از اینکه این روزها آن‌قدر

727
380,378 تعداد بازدید
1,202 تعداد نظر
246 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید