پارت دویست و چهل و سوم

زمان ارسال : ۲۱۴ روز پیش

حوصله ناله و زاری نداشت اما برای رسیدن به جایی که می‌خواست، باید چند دقیقه‌ای تحمل می‌کرد. به صندلی‌ها اشاره زد.
- بریم بشینیم؟
آنابت از آغوشش بیرون آمد و سری تکان داد. پشت صندلی‌ها، طوری که پشت ایوان به شیشه‌های روی در باشد و آنابت نزدیکش تا بتواند راحت در آغوشش بگیرد، نشستند.
آنابت دست‌های ایوان را توی دستش گرفت.
- خیلی بهت سخت می‌گذره؟
ایوان سری تکان داد.
- بی

727
380,896 تعداد بازدید
1,202 تعداد نظر
246 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید