پارت دویست و چهل و دوم

زمان ارسال : ۲۱۳ روز پیش

باید منتظر آنابت می‌ماند. آخرین بار توی جلسه دادگاه که با حضور رسانه‌ها برگزار شد او را دید؛ چشم‌هایش سرخ بود و لاغرتر شده بود. موقع خروج فریاد زد: «به زودی میام می‌بینمت»
از وابستگی‌اش خبر داشت و می‌دانست لاریسا هم هیچ‌وقت از احساس ایوان به خودش چیزی نمی‌گوید. بی‌گناه‌ترین فرد این داستان آنابت بود که به‌خاطر «عشق» قربانی می‌شد.
تایم هوا خوری که تمام شد، همه به بخش خودشان

727
380,343 تعداد بازدید
1,202 تعداد نظر
246 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید