پارت هجده

زمان ارسال : ۴۱۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه

نگهبان تقه ای روی میز زد و گفت:
-چیز زیادی از وقت ملاقات نمونده!
جیغ زدم:
-برو گمشو.
با چشمانی گرد شده قدمی به عقب رفت. بعضی وقت ها دیوانه بودن هم خوب است.
همان لحظه در باز شد و قامت ورزیده ی پویان در چهارچوب نمایان گشت. باشگاه رفته بود!
هیکلی شده بود بازو سیکس پک و هر چیزی که او را جذاب تر کند تا ذات واقعی درونش را مشخص نباشد.
با دیدن من لبخند مصنوعی زد و گفت:
-ما

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ماریا

    00

    مرسی حدیث جون 🧡🧡 منتظر قسمت های هیجانی رمانم😆😂 از پویان اصلا خوشم نمیاد اه اه🤦🏻طبیعیه روی دیار کراش زدم😂تا پارت بعدی و انتظار بای بای🧡🧡

    ۱ سال پیش
  • حدیث افشارمهر | نویسنده رمان

    دیار کراش خودمم هست😂

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.