پارت نوزده

زمان ارسال : ۴۱۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه

دست ها و پاهایم به لرزش افتاد. از روی صندلی بلند شدم اما زانوهایم سست شد.
کتی سریع من را به خودش تکیه داد و گفت:
-آروم باش نفس عمیق بکش.
شوکه زمزمه کردم:
-بابام؟
گیج به اطراف نگاه کردم و گفتم:
-بابام چیزیش نیست...می دونم که نیست.
سرم را با عصبانیت بالا آوردم.
تجربه ی همزمان چند احساس مختلف باعث می شد به مرز فروپاشی عصبی برسم.
به سمتش حمله کردم یقه اش را چنگ زد

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.