سلنوفیلیا (ندیمه قرتی) به قلم نسترن قره داغی
پارت صد و پنجاه
زمان ارسال : ۳۹۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 8 دقیقه
نگاهش زوم ناخن خونیام شد و درحالی که از جیبش یه دستمال بیرون میآورد و دور انگشتم میپیچید لب زد: تو از کجا میدونستی آیدین، آیازه؟
قبل از اینکه حرفی بزنم خودش ادامه داد: البته همون روزی که کتش رو روی شونههات دیدم متوجه شدم که نصف شبایی که غیبش میزد کجا میره. خودش بهت گفته بود؟
سرم رو به نشونه ی نه تکون دادم و گفتم: اولش فکر میکردم دو تا آدم جدان، ولی هر چقدر که میگذش
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
Fatiii
00خیلی خوبهههه