پارت پنجاه و سوم

زمان ارسال : ۲۱۶ روز پیش

طاها کنار تخت دخترکش نشسته بود. آهسته میان موهای مواج و مشکی‌اش دست می‌کشید و نوازشش می‌کرد. سمانه وارد اتاق شد و ظرف سوپ میان دست‌هایش بود.
- خوابیده؟ براش سوپ آوردم.
طاها لبخند ملایمی زد و با صدایی زیر، طوری که سلین بیدار نشود گفت:
- ممنون، ببرید هرموقع بیدار شد واسش بیارین.
سمانه سر روی شانه کج کرد و از اتاق بیرون رفت. طاها نیز به آرامی برخاست، روی پنجه‌ی پا از تخت فاصل

79
37,654 تعداد بازدید
142 تعداد نظر
73 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • مریم گلی

    00

    خیلی قشنگ بود ،ممنون از پارت اضافه نگار جون بی صبرانه منتظرم

    ۷ ماه پیش
  • بهاری

    00

    بی صبرانه منتظر پارت بعدی😍 رمان هاتون بینظیره نگار جون خسته نباشی 😘🤍🧡

    ۷ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید