ققنوس در بند به قلم محدثه کمالی
پارت پنجاه و نهم
زمان ارسال : ۴۳۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه
دست دراز کردم و دستش را گرفتم که با سستی بلند شد و گنگ نگاهم کرد. این حال سوگند برایم ترسناک بود!
یک ربع گذشت و ما همچنان مشغول جمع کردن وسایلمان بودیم. سوگند بی قرار بود و ناخنهایش را میجوید. روزه سکوت گرفته و به آرامی وسایلش را جمع میکرد. ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
جیم
00سهیل کیه 😳 بیچاره سوگند مظلوم حتما الماس یه کاریش کرده