ققنوس در بند به قلم محدثه کمالی
پارت پنجاه و نهم :
دست دراز کردم و دستش را گرفتم که با سستی بلند شد و گنگ نگاهم کرد. این حال سوگند برایم ترسناک بود!
یک ربع گذشت و ما همچنان مشغول جمع کردن وسایلمان بودیم. سوگند بی قرار بود و ناخنهایش را میجوید. روزه سکوت گرفته و به آرامی وسایلش را جمع میکرد.
هر بار سعی کردم با او حرف زده و او را به سخن گفتن وادار کنم اما او پا پس میکشید و دوباره در لاک خودش فرو میرفت.
دستی به چشمان خسته و دردمن
مطالعهی این پارت حدودا ۲ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۴۸۱ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
محدثه کمالی | نویسنده رمان
من دوباره پارتی که داخلش سهیل خوندی رو مطالعه کردم اما اسم سهیل رو ندیدم داخلش. سهیل شخصیت اصلی رمان خورشید خونین شده ست. احتمالا داخل اطلاع رسانی خوندیش که برای پیش فروش اونه.
۱ سال پیشجیم
00متوجه شدم فکر کردم اطلاعیه واسه پارت های آینده ققنوس دربنده😂
۱ سال پیشمحدثه کمالی | نویسنده رمان
😅❤️
۱ سال پیش
جیم
00سهیل کیه 😳 بیچاره سوگند مظلوم حتما الماس یه کاریش کرده