ققنوس در بند به قلم محدثه کمالی
پارت پنجاه و هشتم :
- نمیری سروناز. نمیری، نمیری. این رو توی گشت فرو کن. دارد این منجلاب نشو که بیرون کشیدنت با کرم الکاتبینه. قول میدم اوضاع که خوابید خودم ببرمت پس تو یکی به هیچ وجه قاطی سیاست و کثیف کاری هاش نشو.
چشم هایش به حدی قاطع بود که به سختی گفتم:
- حالش چطوره؟ چرا شکایت نکردن به خاطر این ضرب و شتم فجیح؟
ابرویی بالا انداخت.
- دقیقا به کی شکایت میکردن؟ از کی شکایت میکردن؟ حواست هست داریم
.....
20فکرکنم اون یکی داداشه سوگندرااذیت کرده