پارت سی و سوم

زمان ارسال : ۴۱۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه

- تا مدت ها از دستت عصبی بودم که بعد مرگ بابا با مردی ریختی روی هم که حتی حاضر نشد بگیرت.

چند دقیقه بعد، امید و گریه هایش داخل شدند.

دیگر نگران شخص درون فیلم نبودم... دلم نمی‌سوخت برای گریه هایش.

چه کسی باور می‌کند برسد روزی ک ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.