مجموعه داستان ما همه مرده ایم به قلم محدثه کمالی
پارت بیست و سوم
زمان ارسال : ۴۲۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه
- گره... ببر. خوبه.
پنج گره! دقیقا بعد پنج گره متوقف شد و نفس عمیقی کشید.
- خسته نباشید.
لبخند کوچکی روی لبانم شکل گرفت و به همراه کسانی که خارج میشوند از اتاق بیرون رفتم.
مادرم و امید بالافاصله از جا بلند شدند و بی هیچ ح ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما