پارت چهل و ششم

زمان ارسال : ۳۹۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 10 دقیقه

*****

تا همین چند دقیقه‌ی پیش مدام غر می‌زد که چرا تا چشم از امین بر می‌دارد به کوچه و نزد دوستانش باز می‌گردد؟ اما وقتی مرتضی و فرهاد با آن ظاهر عجیب و خاکی که پیدا بود از یک دعوای خیابانی برگشته‌اند را دید برادر کوچکش را به کلی فراموش کرد و ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید