پارت پنجاه و دوم

زمان ارسال : ۴۳۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه

افرا یقه‌ی فرحان را چنگ زد و عصبی گفت:
- دروغ نمی‌گم لعنتی... خودش بود. صداش هنوز تو گوشمه! حتی می‌تونم بگم اون عوضی اون‌روز چه لباس‌هایی پوشیده بود. وحشت اون لحظه، نگاه پر از نفرت و حقارتش، همه‌چیز یادمه...
فرحان با کلافگی دست دخترک را کنار زد و تشر زد:
- اصلا معلوم هست با خودت چند چندی؟ حرف حسابت چیه؟یه بار میگی ساغر مُرده، یه بار میگی لیلی تو گم شدنش نقش داشته؟ بالاخره گم شده

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • مریم گلی

    00

    نگار جان چرا این هفته پارت جدید نزاشتین ،چشم انتظاریم برای پارت های جذاب و بی نظیر تون

    ۱ سال پیش
  • بهاری

    10

    من مطمئنم ساغر زنده اس😍😍😍داستان خیلی جذاب و هیجانی شده🧡🧡🤍🤍

    ۱ سال پیش
  • مریم گلی

    10

    داستان خیلی خیلی جذاب شده،انشالله ساغر پیدا بشه لیلی هم رسوا بشه می کنم نگار جون

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.