پارت نود و پنجم

زمان ارسال : ۲۴۰ روز پیش

عمو نگاه اخم آلودی بهش انداخت.

- من دیگه هیچ حرفی با تو ندارم، تو مزدور دشمنی!

ننه از حیاط بیرون رفت.

- داری یا نداری به جهنم، من اینجا نمی‌مونم، بیا ناهید می‌ریم خونتون.

تا این و شنیدم، گل از گلم شکفت.

عمو دانیال گ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید