سیاهی لشگر به قلم آمنه آبدار
پارت نود و پنجم
زمان ارسال : ۲۴۰ روز پیش
عمو نگاه اخم آلودی بهش انداخت.
- من دیگه هیچ حرفی با تو ندارم، تو مزدور دشمنی!
ننه از حیاط بیرون رفت.
- داری یا نداری به جهنم، من اینجا نمیمونم، بیا ناهید میریم خونتون.
تا این و شنیدم، گل از گلم شکفت.
عمو دانیال گ ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما