آخرین گلوله به قلم نیلوفر سامانی
پارت چهارم
زمان ارسال : ۴۶۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 2 دقیقه
سرگرد بر روی عرشه کشتی ایستاده بود.کشتی سفید و کوچکی که یشتر حکم کشتی تفریحی داشت، تا وسیلهای که بخواهد آنها را به نبرد ببرد.رک بخواهم بگویم در مقابل پلنگسیاه،بزغالهای بیش نبود! باد با بی رحمی بر صورتش سیلی میزد. موجهای دریا هرازگاهی خود را بدون ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
سین
00تااینجا ک جالبه..