پارت چهل :

- حالش خوبه. نگران نباش.
سری تکان دادم و خواستم بروم که گفت:
- کجا؟
متعجب ایستادم و به او خیره شدم.
- میرم پیشش دیگه.
شانه‌ای بالا انداخت.
- بردنش خونه خودشون. نیست اینجا.
وحشت زده تماماً به سمتش برگشتم.
- چرا؟ تو که گفتی خوبه!
روی زمین نشست که اتوماتیک من هم روی زمین نشستم.
- گفتم خوبه. نگفتم اینجا ست که. خودت که دیدی چجوری ضربه خورده. باید یک مدت از عما

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۴۸۴ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.