مجموعه داستان ما همه مرده ایم به قلم محدثه کمالی
پارت دوازده :
خسته بود. حوصله داد و قال را دیگر نداشت. انقدر کمرش شکسته و افسرده بود که فقط تنهایی میخواست. آزادی و استقلال...
- من معذرت میخوام غزل. تو رو خدا ببخش.
میخواست اما نمیشد...
بخشش شامل هیچ کدام از اطرافیانش نبود.
سری تکان د ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
...
00🚶🏻 ♀️