پارت سی و سوم :

«فصل دوم»
دوش حمام را بستم و حین پیچیدن حوله دور کمرم از حمام عمومی خدمتکاران خارج شدم.
- آخیش، چقدر خوبه سوگند... از خزینه خیلی بهتره.
روسری نخی‌ام را از روی طاقچه برداشته و روی سرم کشیدم. حین خشک کردن صورتم سمت آینه رفتم که سوگند از دوش دیگری خارج شد و دستی به صورتش کشید.
- اره واقعا. خیلی خوبه!
نگاهی به صورت سرخ شده‌ام انداخته و بعد از درون بقچه، لباس‌هایی که عمو برای

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۴۸۹ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.