تاربام، گذرگاه سکون به قلم مریم دولتیاری
پارت سوم
زمان ارسال : ۴۷۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
جوابم را نداد. پایین رفت و دیدم که با عجله به پل هوایی کنار جاده نزدیک شد و از آن بالا رفت.
به محض این که اتوبوس راه افتاد تازه یادم آمد چقدر عجله دارم و هزار و یک کار انجام نشده برای شب. پس در ایستگاه بعدی پیاده شدم و تاکسی گرفتم.
من خودم که هیچ تمایلی برای رفتن به تهران نرمان تمام شده است و به درخواست نویسنده به علت چاپ، امکان مطالعه آن وجود ندارد
قلی
00اوه اوکی بابا