پارت سوم :

جوابم را نداد. پایین رفت و دیدم که با عجله به پل هوایی‌ کنار جاده نزدیک شد و از آن بالا رفت.
به محض این که اتوبوس راه افتاد تازه یادم آمد چقدر عجله دارم و هزار و یک کار انجام نشده برای شب. پس در ایستگاه بعدی پیاده شدم و تاکسی گرفتم.
من خودم که هیچ تمایلی برای رفتن به تهران ن

رمان تمام شده است و به درخواست نویسنده به علت چاپ، امکان مطالعه آن وجود ندارد

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۵۰۲ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • قلی

    00

    اوه اوکی بابا

    ۱۱ ماه پیش
  • فاطمه

    00

    خوب بدد

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.