تاربام، گذرگاه سکون به قلم مریم دولتیاری
پارت دوم
زمان ارسال : ۲۵۴ روز پیش
متین و محیا دوباره خندیدند و کامران با دلخوری از من فاصله گرفت و گفت:
- هی داداش، دخترها همهشون خرابن...
محیا " هوی" بلندی کشید و ضربهای به شانهی کامران زد.
- تو دست میذاری رو خرابها، تقصیر بقیه چیه؟
من خندیدم و حرفی ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
فاطمه
10خوب بود