سلنوفیلیا (ندیمه قرتی) به قلم نسترن قره داغی
پارت صد و سی و پنجم
زمان ارسال : ۴۱۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 8 دقیقه
داشت راجعبه آیدین خودمون صحبت میکرد؟ جدی فقط به خاطر یه لباس انقدر عصبی شده بود؟
چینی به دماغم دادم و حرصی گفتم: اون و ولش کن وسواس داره؛ باورت میشه یه بار منو مجبور کرد همون دیقه لباسش و از تنم در بیارم؟
ندیمهها متعجب نگاهم کردن که سری از تاسف تکون دادم و ادامه دادم: فقط بهش اهمیت نده؛ آیدین همیشه همین طوری مودی.
لباسهام رو کنار بقیه لباس کثیفها گذاشتم و از رختش
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
باران
01امکان نداره یکی باشن چون از اولم یکی نبودن که ! دوتا برادر بودن ! دقیقا چطور میتونن یکی باشنننننن؟!
۱ سال پیشFatiii...
00واییییییییی خدااااااااااا اخرش قراره چی شه؟ ابنا یکی هستن یا ن؟ ولی دلم نمیخواد ناراحت شن...
۱ سال پیشاسرا
00عالیس
۱ سال پیشمترسک
۲۰ ساله 51ایدینی که ایلی از جلو پنجره اتاق بلند می کنه ایازی که ایلی بلند می کنه تا بشینه روی سخره ایدین=ایاز🥲
۱ سال پیشمترسک
۲۰ ساله 91ایاز همون آیدین ایازی که گردنبد گم کرده وایدینی که دنبال گردنبد می گرده ایازی که غمگینه چون همون ایدینه که ایلی تو بغل یاشار دیده
۱ سال پیشزینب
10خیلی عالی
۱ سال پیشطایی
44آیلی و آیاز کاپل های خوبی میشن . آیدین ولی خیلی شوته .
۱ سال پیشرمان خون اعظم
44نویسنده منو پیر کردی نمیشه حتما با آیدین نباشه؟ بخدا یاشار و آیاز خیلیییی با آیلی کاپل خوبی میشدن 🥺😂
۱ سال پیشtarane
۲۱ ساله 34احح منظور ایاز ب دوس داشتنه نارسیسه الهیی بچمم کاش این دوتا بهم دیه برسن اینا خیلی بهم میان
۱ سال پیشنورا
۲۲ ساله 122نمیدونننممم چرا حس میکنم آیاز همون آیدینه آخههه از همچیییی انقدر دقیق و خوب خبر داره،حس میکنم جفتشون یکین ولی خدایی یاشار گناه داشت خیلی زیاد آیدین زیادی هپروته
۱ سال پیشکژال
74یاشار که گذشت، کاشکی حداقل ایلی با ایاز باشه خدایااا
۱ سال پیش
Mera
00خوبع