بلاک کد به قلم حدیث افشارمهر
پارت پانزده :
دختر جواب داد:
-سلین مالکی.
دیار سرش را تکان داد و تماس بعد از یک خداحافظی کوتاه به اتمام رسید.
هنوز کامل به آرامش نرسیده بود که این بار صدای تلفن روی میز بلند شد.
با خستگی دستش را جلو برد و تلفن را برداشت قبل از این که چیزی بگوید
منشی پذیرش با هول گفت:
-آقای احتشام دو مامور پلیس دارن میان دفترتون.
برای لحظه ای شوکه شد.
هنوز جوابی نداده بود که پشت سر هم در اتا
مطالعهی این پارت حدودا ۳ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۵۳۵ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
کیمیا
00دیار معلومه دوست داره مایا رو و به نظرم مقصر نیست در اومدن مایا به تیمارستان همه چی باید احتمالا زیر سر خانواده پویان باشه