پارت چهارده :

نفسش را رها کرد و گفت:
-هوا خیلی بارونیه. ابرهای تیره کل راه رو تاریک کرده بودن. خیلی اروم روندم تا رسیدم.
دیار دست به سینه به صندلی تکیه داد و گفت:
-سلام، کار درستی کردی.
سوگل که از این محبت بی منظور دیار غرق لذت شد با لبخندی آشکار روی مبل نشست.
ساپورت تنگی که زیر روپوش سفید پوشیده بود، ران های توپرش را نمایان می کرد.
دیار نیم نگاهی به سیستم انداخت و گفت:
-لیست بهت

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۳ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۵۴۱ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.