پارت بیست

زمان ارسال : ۱۳۰۲ روز پیش

نسیم نگاهی چپ چپ به نوید انداخت و کنار پریدخت نشست. مشغول خوردن شدند؛ پریدخت تند و با عجله می‌خورد که نسیم گفت:
- وا... چه خبرته؟ یواش‌تر پری! 
پریدخت حینی که لقمه‌اش را قورت می‌داد جواب داد:
- می‌ترسم من نباشم مهدخت برگرده. می‌خوام قبل رفتن ببینمش یا شایدم بتونم همرا
1393
277,480 تعداد بازدید
842 تعداد نظر
97 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • .

    00

    من میخوام پریدخت و بکشم 🥴😑 دختر مثلا خواهرشی اون دکتره اومده مهدخت و از دست بابات نجات بده بعد اینطوی پشت سرش میگه😞🤨😬😶

    ۳ سال پیش
  • نرگس

    00

    ایشالا

    ۴ سال پیش
  • نرگس

    20

    منم داداش میخام🥺اگه مهدخت با پسر بهزاد عقد میکرد خوب میشدا

    ۴ سال پیش
  • حسنا

    30

    دمت گرم کیوان هرکس جای کیوان بود میگرفت دختر بدبختو دعواش میکرد چرا معتاد شده

    ۴ سال پیش
  • حاتم

    70

    خدا لعنت کنه ملودی نمیدونید بین ترک کردن و مرگ یک تار مو هست خیلی درد شدیدی داره ترک اعتیاد

    ۴ سال پیش
  • مممم

    40

    ضایعه قراره برن خواستگاری عسل :/😄

    ۴ سال پیش
  • یلدا

    40

    عالیه ممنون

    ۴ سال پیش
  • آرام

    100

    الهی خدا لعنت کنه ملودی رو

    ۴ سال پیش
  • ارو

    120

    و همه ی اونایی که جوونا رو بد بخت میکنن و معتادشون میکنن:/

    ۴ سال پیش
  • Zarnaz

    ۱۷ ساله 60

    عالیییی😍😘💜

    ۴ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید