طعم تلخ زندگی به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت بیست
زمان ارسال : ۱۳۰۲ روز پیش
نسیم نگاهی چپ چپ به نوید انداخت و کنار پریدخت نشست. مشغول خوردن شدند؛ پریدخت تند و با عجله میخورد که نسیم گفت:
- وا... چه خبرته؟ یواشتر پری!
پریدخت حینی که لقمهاش را قورت میداد جواب داد:
- میترسم من نباشم مهدخت برگرده. میخوام قبل رفتن ببینمش یا شایدم بتونم همرا
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
نرگس
00ایشالا
۴ سال پیشنرگس
20منم داداش میخام🥺اگه مهدخت با پسر بهزاد عقد میکرد خوب میشدا
۴ سال پیشحسنا
30دمت گرم کیوان هرکس جای کیوان بود میگرفت دختر بدبختو دعواش میکرد چرا معتاد شده
۴ سال پیشحاتم
70خدا لعنت کنه ملودی نمیدونید بین ترک کردن و مرگ یک تار مو هست خیلی درد شدیدی داره ترک اعتیاد
۴ سال پیشمممم
40ضایعه قراره برن خواستگاری عسل :/😄
۴ سال پیشیلدا
40عالیه ممنون
۴ سال پیشآرام
100الهی خدا لعنت کنه ملودی رو
۴ سال پیشارو
120و همه ی اونایی که جوونا رو بد بخت میکنن و معتادشون میکنن:/
۴ سال پیشZarnaz
۱۷ ساله 60عالیییی😍😘💜
۴ سال پیش
.
00من میخوام پریدخت و بکشم 🥴😑 دختر مثلا خواهرشی اون دکتره اومده مهدخت و از دست بابات نجات بده بعد اینطوی پشت سرش میگه😞🤨😬😶