سلنوفیلیا (ندیمه قرتی) به قلم نسترن قره داغی
پارت صد و سی و چهارم
زمان ارسال : ۴۱۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه
تک خنده ی مهربونی نثارم کرد و گفت: به خاطر این بغض کردی؟ فکر کردم کی اذیتت کرده، آماده بودم بکشمش.
با حرفش وسط گریه خندیدم و ازش جدا شدن که با دستهای یخ زدهاش اشکهام رو پاک کرد و گفت: به خودت نگو عوضی! تو هم قطعا نمی، خواستی همچین زندگی داشته باشی؛ وگرنه اصلا فرار نمیکردی و از اینجا سر در نمیآوردی. همه چی رو فراموش کن... یه زندگی خوب برای خودت بساز!
فقط سری به نشونه ی باشه
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
مریم
20عایییی بچم چه دردی کشیده تا این جملرو بگه(:فک کنم این رابطه دایی و خواهرزاده گیمون قشنگ تره
۱ سال پیشFati
30آیدین میتونه چند شخصیتی باشه؟!!
۱ سال پیشزهره
۲۱ ساله 50شتتتت، پیرهن ایلی 😁😁😁🥰
۱ سال پیشآتنا
10عالی
۱ سال پیشهلن
80رعنا و یاشار شیپ قشنگی میشنن🥺 آیلی و آیدین برای هم ساخته شدن ولی این آیدین داره هر بازی در میاره خب اعتراف کن دیگههه
۱ سال پیشمعصومه!!!
50مشکل آیدین با روز هم حل شد خدارو شکر دیگه توروز اومد تو بالکن وایساد 🙂
۱ سال پیشافی
40هر پارت جذاب هست و منتظرم بقیه شو بخونم
۱ سال پیشرویا
30عالیه
۱ سال پیشآنیسا
90بالاخره این آیدین لنتی آیلی رو دوس داره یا نه😭😂😂 اگه دوسش داره چرا اعتراف نمیکنه پس
۱ سال پیشاسما
200هودیییی که تن ایلی بوددد
۱ سال پیشالهه
۲۲ ساله 611چرررراااا آخهههه رعنا و یاشارررر نهههه🥲🥲🥲
۱ سال پیشسارا
214نمیدونم چرا از وقتی فهمیدم ایلی و یاشار باهم قرار نیست باشن جذابیت رمان در وجودم پر زده😭
۱ سال پیش
هانیه
10آخییییی خب آیدین جون چرا خود درگیری داری بگو عاشق آیلی هستی مارو راحت کن 😁❤