پارت بیست

زمان ارسال : ۴۴۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه


خم شدم تا ساک را بردارم. زیر چشمی متوجه مریم شدم که در حال رفتن به سمت عمارت بود.


لحظه آخر با چشمان اشکی خیره‌ام شد و او هم کپ کرد و آرام اسمم را صدا زد.


زود تر از من به خودش آمد. دستی زیر چشمان اشکی اش کشید و ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.