ققنوس در بند به قلم محدثه کمالی
پارت هفده
زمان ارسال : ۴۴۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
کلمه با وقار را کشید و مشکوک به من خیره شد. لبخند دنداننمایی زدم و همانطور که در آغوشش میگرفتم، گفتم:
- آقا جون دیگه! ... من حواسم هست.
مرا در آغوشش فشرد و دستی به کمرم کشید.
- به سلامت برگردید.
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
آنا
00پس باید به یه چشم پزشکی مراجعه کنم چون فک کنم معتاد این رمان دارم میشم🤓