پارت چهل و نهم

زمان ارسال : ۴۴۹ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 7 دقیقه

افرا نگاهش را به شیشه‌ی مقابل دوخت که باران پر سروصدا روی آن می‌بارید. با لب‌هایی لرزان جواب داد:
- اذیتم می‌کرد. خیلی اذیتم می‌کرد. مست بود... مثل دیوونه‌ها افتاده بود به جونم و می‌گفت...
شرم کرد مابقی حرفش را بزند. لب‌هایش را به داخل جمع کرد و بر هم فشرد. فرحان اما منتظر بود و نگاهش می‌کرد. مابقی ماجرا را می‌توانست حدس بزند. سکوت دخترک را که دید با تردید پرسید:
- با چی زدیش؟ ک

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • بهاری

    10

    چه پارت قشنگی بود 😍😍😍 کاش بهمن نمرده باشه💔

    ۱ سال پیش
  • مریم گلی

    10

    دمت گرم نگار جون، خیلی قشنگ بود

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.