پارت پنجاه

زمان ارسال : ۲۳۰ روز پیش

فرحان برای لحظه‌ای نگاه کفری‌ و کلافه‌اش را به افرا دوخت و نفسی بیرون داد.
- حیف که طاها برام خیلی عزیزه وگرنه الان یه دندون تو دهنت نداشتی!
از جا برخاست و اتاق را ترک کرد. افرا زیر لب غرولند داشت:
- جرأتشو نداره، بهانه‌ی طاها رو میاره. فکر کرده بچه‌خوشگله تهرونه... معلوم نیست تو اون کافه‌ی خراب‌شده چقدر دخترا واسه‌ش غش‌وضعف رفتن که این‌جوری فاز خوشگلی گرفته، فکر می‌کنه خ

79
37,619 تعداد بازدید
142 تعداد نظر
73 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • بهاری

    00

    باورم نمیشه لیلی باعث این اتفاقات بوده باشه🥲💔

    ۸ ماه پیش
  • صدیقه سادات محمدی(نگار) | نویسنده رمان

    👍🥺

    ۸ ماه پیش
  • مریم گلی

    00

    هر پارت هیجان انگیز تر از پارت قبلی، ممنونم نگار جان

    ۸ ماه پیش
  • صدیقه سادات محمدی(نگار) | نویسنده رمان

    قربونت عزیزم، ممنون از همراهی و کامنتای قشنگت. خوشحالم به دلت نشسته.

    ۸ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید