پارت دویست و بیست و ششم

زمان ارسال : ۲۳۸ روز پیش

استفان کمی سکوت کرد.
می‌دانست هر حرکت نادرستش به ضرر خودش و به نفع ایوان تمام می‌شود.
- بازرس این پرونده...
هنوز حرفش را تمام نکرده بود که در اتاق باز شد.
نگاه هر دویشان سمت در برگشت.
قامت لاریسا را میان در دیدند.
ایوان سرتا پایش را از نظر گذراند.
استفان اخم‌هایش را توی هم کشید، به هیچ وجه دوست نداشت که ایوان حتی نگاهش هم به لاریسا بیفتد.
از جایش بلند شد و به سم

727
380,442 تعداد بازدید
1,202 تعداد نظر
246 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • هانی

    10

    ممنون خسته نباشی دمت گرم ❤️❤️

    ۸ ماه پیش
  • .

    01

    نه نه ..این نمیتونه اتفاقی باشه ..دکتر لاریسا و ایوان یکیه؟ نکنه ایوان از قبل لاریسا رو می شناخته!

    ۸ ماه پیش
  • ..

    10

    رمان خوبیه واقعا ولی کوتاه بود خیلی و خیلیم دیر پارت گذاری می کنید و نظرم ندارید

    ۸ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید