پارت دویست و بیست و پنجم

زمان ارسال : ۲۴۶ روز پیش

استفان چنگی لای موهایش زد.
- یه کاری می‌کنیم، فعلا بذارید یه چند ساعت تنها بمونه، بعدا میرم ازش بازجویی می‌کنم.
همه تایید کردند و همان‌جا نشستند.
انگار که می‌ترسیدند بروند و ایوان فرار کند.
استفان، ویلیام را با یک تیم حرفه‌ای راهی خانه ایوان کرد.
خودش قرار بود بازجویی کند و باید آن‌جا می‌ماند.
دو ساعت مانند برق و باد گذشت.
در این دو ساعت ایوان حتی پلک هم نزده

727
380,367 تعداد بازدید
1,202 تعداد نظر
246 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • F

    00

    خوب

    ۸ ماه پیش
  • کژال

    14

    ولی من دوست دارم ایوان با لاریسا باشه🥺

    ۸ ماه پیش
  • افرا

    02

    وایییی من ک چندشم میشه از لاریسا ایش عوق🤢🤢🤢

    ۸ ماه پیش
  • ..

    11

    دقیقا باهات موافقم لطفا عاشقونه نشه حد اقل عاشق انابت نشه

    ۸ ماه پیش
  • بی نام

    30

    سلام پارت گذاریتون واقعا افتضاح و بی نظم این کارتون رسما توهین به خواننده است

    ۸ ماه پیش
  • نهال

    35

    سلام ببخشید خانم آبدار لطفا آخرش و جوری تموم نکنید ک ایوان با لاریسا یا آنابت ازدواج کنه اینطوری واقعا ناراحت میشم رمانی ک این همه براش صبر کردم کلیشه ای تموم بشه 😥

    ۸ ماه پیش
  • پریسا

    ۱۶ ساله 31

    باهات شدیدا موافقم آمنه جان میشه ایوان ازدواج نکنه ؟ لطفاااااااا دق میکنم ک

    ۸ ماه پیش
  • بهاره جوون

    30

    وااای نویسنده پارتای بعدی کیه؟ خواشا سریع تر بذار من چطوری صبر کنم؟؟

    ۸ ماه پیش
  • منتقد

    33

    واااااای ولی من حس می کنم باانابت ازدواج می کنه

    ۸ ماه پیش
  • افرا

    73

    ایشالا ازدواج نکنه مگه همه چی باید ب ازدواج برسه ؟ ی عقاب همیشه تنهاست 😎

    ۸ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید