در رویای دژاوو به قلم آزاده دریکوندی
پارت سی و ششم
زمان ارسال : ۴۴۶ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 10 دقیقه
پیمان سری تکان داد و دستش را توی هوا چرخاند.
- خب چیکار کنم الان؟
- چیکار کنم نداره که! دارم میگم خواهرته جز تو کسی رو نداره اینجا.
- باباش التماسشو کرد یه سر بیاد ببینتش ولی اون نیومد! من که دیگه برادر ناتنیشام! ول کن مامان ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ستاره
00اگ فرهاد و گلشن بهم نرسن دیگ هیچ رمانی نمیخونم قول میدم🥲🙃