پارت سی و چهارم

زمان ارسال : ۴۱۷ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 9 دقیقه

دست به سینه خیره مانده بود به چشم‌های فرهاد و توی ذهن جفتشان علیه یکدیگر هیاهویی به پا بود. نمی‌دانست از چه اختلال و مرضی رنج می‌برد اما دلش می‌خواست یک سیلی به گوش فرهاد بکوباند و دستش را بگیرد و مانند یک بچه‌ی بدغذا او را کشان کشان بر سر میز شام بب ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید